امید خونه...



به یک زن نگو توکه خونه بودی چکار میکردی؟؟خستگیت واسه چیه؟؟


باید دقیق تر نگاه کنی...ریزبین باشی...!


او هیچکاری هم نکرده باشه،امیدت رو تو این خونه برات زنده نگه داشته...


سهم من ازدنیا...



از تمام این دنیا یک صبح سرد...یک چای داغ...

ویک صبح بخیر تو برایم کافیست...

یکی بود...


من قصه با تو بودن را همیشه اینگونه آغاز میکنم


یکی بود....هنوزم هست...



زیباترین پازل دنیا...

زیبا ترین پــازِل دنیاست

وقتی فاصله ی بین انگشتانم


با انگشتان ” تــــو ” پر میشود . . .

شعرتویی...

باز یقه ام را چسبیده ای که شعر بگو


نازنینم


شعر تو یی این نوشته ها بهانه اند...


اون غریبه خودتی...


یکی بود یکی نبود


زیر این سقف کبود


یه غریبه آشنا دل وجونمو ربود


اینجوری نگام نکن


گل یاس مهربون


اون غریبه خودتی همیشه پیشم بمون


همه اینها برای توست...

همه اینها برای توست

تا لبخند بزنی....... ومن....

ارام بگیرم.... ساز دستهایم را کوک کرده ام

تو را می شناسند

مگر میشود

خاطره باشد و تو نباشی...؟

کافی است نه با چشم... با دلت مرا بخوانی

دعاکن عاشق شود...




مرد و زن ندارد

به نقطه ی ما شدن که رسیدی، شورانگیزترین باش برای عاشقانه هایت..

میان مردم فریاد بزن دوستت دارم

و اگر کسی چشم غره ای رفت، دعایش کن

تا عاشق شود...

همین!

زن بودن برای تو...



از میان همه ی مردهای دنیا فقط کافیست پای تو در میان باشد!!

نمیدانی برای تو خانوم بودن چه کیفی دارد

روز عشق من...

روز عشق به تقویم و تاریخ نیست

برای من؛


هر آن روزی که در آغوش تو باشم


روز عـــشق است.




عاشقانه های حسود من...

میتــرســم…

کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد


نغمــه ِ دلـت را بشنــود


و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!


چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!


ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن......




(زن)
آغوشش را میدهد به عشقی که
تمام لحظات دوستش داشته
با نگاه مردانه آرامش دهد
در خیابان دستش را محکم گرفته.... قدم بزند
در تنهاییش حس امنیت دهد


(مرد)
تمام زندگیش را به پای زنی میریزد که
خستگیش را با بوسه ای گرم جواب دهد
وقت دلتنگی سرش روی سینه ی معطر عشقش بگذارد
و به آرامی بخوابد.....






قله ی قـــاف که سهـــل است،
من قـــله ی کــاف و لام و مــیم و نــــون و واو
را هم بخـاطرت فـــــتح می کنم ...

اما تو
با تمـــام مــــردانه گی ات،
مـــرد باش !

اگر سـراغ نگاهت را گرفتنــــد
بگــو که واگــذار شده ...

آی می چسبه...

داشتن تو

آی میچسبه

مثل قدم زدن زیر نم نم بارون

مثل بوس های تند تند و یواشکی

مثل چای بعد از ظهر



گل قشنگم...

ﮔﻞ ﻗﺸﻨﮕﻢ !

ﺗﻮ ﺑﯽﺭﺣﻤﯽ


ﺗﻮ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﯾﻬﻮﺩﯾﺎﻥ ﺍﻭﺭﺷﻠﯿﻢ ﺑﯽﺭﺣﻤﯽ


ﺗﻮ


ﺗﺼﻮﯾﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺮﯾﺰﺍﻧﯽ


ﺗﺼﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﻮﺷﺎﻧﯽ

ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﺏ ﺫﻫﻨﻢ ﺑﻨﺸﺎﻧﯽ


ﺳﺒﺰ ﺁﺑﯽ ﮐﺒﻮﺩ ﻣﻦ !


ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ ﺧﺪﺍ


ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺳﺎﺧﺖ؟


ﯾﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟.


عاقبت زن بودن...

زن که باشی ،

عاقبت یک جایی ، یک وقتی


به قول شازده کوچولو


دلت اهلیهِ یک نفر می شود !...


و دلت ،


برای نوازش هایش تنگ می شود ؛


حتی برای نوازش نکردنش !


تو می مانی و دلتنگی ها ،


تو می مانی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپد .


سراسیمه می شوی ،


بی دست و پا می شوی ،


دلتنگ می شوی ،


دلواپس می شوی ،


دلبسته می شوی ؛


و می فهمی ،

نمی شود "زن" بود و عاشق نبود ....




وقتی تورا دوس دارم...

ترا که دوست دارم

بهار،سبزتر است


خدا مهربان تر است


باران نرم می بارد


و من ساده تر می رویم


ترا که دوست دارم


درخت ها


رودها


واژه ها


ستاره ها


حتی خودت هم زیبا تر می شوی




دوستت دارم با صدای آهسته..

وقتی با تو هستم


تنها جائی که می خواهم باشم


نزدیک تر به توست


دوستت دارم و این


آغاز ُ پایان همه چیز من با توست

کار من وخورشید...

کار دیگری نداریم


من و خورشید


برای دوست داشتنت بیدار می شویم


هر صبح.




ماه من...مراقب خودمون باش!

سلام مــاه مــن !


دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم

اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود ….

هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !


ماه من !


مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ..

خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !



مرد من....

وقتی با خدا قهر کردم...

با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره


رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد


صبح که بیدار شدم مامانم گفت


نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارونی میومد…


دم چشمانت گرم...

دمِ چشم هایت گرم


با آن دوستت دارم های عاشقانه اش


از زیر زبانت که نمی توان حرفی کشید


طعم تلخ دنیا...


خدایا...!


امروز را مهمانم باش...


به یک فنجان قهوه ی ٺلخ


وقٺش رسیده طعمِ دنیایٺ را بدانی!...


فشار آروم دستات...

فشار آرام دستانت را دوست دارم


وقتی که مردانگیت را به رخ انگشتانم می کشی..

طفلکی عشق...

عشق های امروزی را چشیده ای دلبندم؟


طعم کشک می دهند


سراپا ادعایند گل من!


فرهاد هم اگر بود؛ به جای کندن بیستون مخ می زد احتمالا!
.

دیگر صدای تیشه نمی پیچید در شهر


طفلکی عشق


چقدر زجر می کشد از این شیرین فرهادهای قلابی

آدرس وبلاگ جدیدم...

آدرس وبلاگ جدید وشادم


www.anticry.blogfa.com


حتما سر بزنید.

من یک دی ماهی ام...

من يک دي ماهي ام...


همون ديوونه اي كه هق هق همه رو به جون دل گوش ميده



اما خودش بغضاش زير بالش ميتركه.....



هموني که همه فکر ميکنن سخته ،سنگه


اما با هر تلنگري ميشکنه



هموني که مواظبه کسي ناراحت نشه


اما همه ناراحتش ميكنن...



هموني که تکيه گاه خوبيه


اما واسش تكيه گاهي نيس...



هموني که کلي حرف داره اما هميشه ساکته


من زاده " دی ماهم" ...



اگر مرا ميخواهي بايد با "غرورم " بخواهي ...


اگر مرا ميخواهي بايد با " پيچيدگي ام" بخواهي ...



اگر مرا ميخواهي بايد با "صراحتم " بخواهي ......


من با بقيه متفاوتم ...



نمی توانم مانند سایرین باشم


قانعم ، تودارم ، عاشق زندگی و عزیزانم هستم ،تو را با تمام دنیا عوض نمی کنم



آنکه درون من خفته است،" عشق" است ..


عشقی که دیگر هیچ جای دنیا نمی توانی آن را بیابی...

محبوب قلبم...

من خــــــــــوشبخــــت ترینم ..

چـــون تــــــــو رو دارم ..

تــــــویی که ..

حتـــــی فکر کردن بهت ..

قلبمـــــو گرم میکـــــنه ..

تـــــو رو با همـــه دنیــــــا هم عوض نمیکنم ..

هیـــــچوقت اینقــــــدر آرامش نداشتـــم

محبوب ِ قلبـــــم ..

دوستــــــت دارم



نفس...

تـــــ♥ـــــو که باشی کافیست !!

مگر من به جز ..
.
" نفـــــس "

َچه میخواهم عشــــــقم ؟ !


همه داشته های من...

تو را


برای همه ی شب های بی مهتاب


برای کوچه های پر از سکوت


برای دشت های بی گل


برای دریاهای خشک شده


برای آسمان های بی باران


و برای همه ی چیزهایی که باید باشد و نیست


می خواهم


چون وقتی تو هستی


همه چیز هست


و جبران همه ی نبودن های منی


عشق یعنی همین...

آنقدر در تو غرق شده ام
سالها
که از تلاقی نگاهم با دیگری احساس خیانت میکنم

عشق یعنی همین !