آغوش غیر تو...
خیال بودن در آغوش مردی
جزتو
مرا بهـ جنون مے کشاند
من فقط به عطر تن تو
عادت دارم

خیال بودن در آغوش مردی
جزتو
مرا بهـ جنون مے کشاند
من فقط به عطر تن تو
عادت دارم

به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!
***
ازوبلاگ غریب
*****************************************
رفیق من سنگ صبور غم هام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیای رو به زوالی دارم
مجنونمو دل زده از لیلی ها
خیلی دلم گرفته از خیلی ها
نمونده از جوونی هام نشونی
پیر شدم پیر تو ای جوونی
تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد و سوت و کور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش طاقت بیارو مرد باش
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام.... مـــی گـــویـــنـــد

یکی از قشنگترین حس ها اینه که

تو میخندی حواست نیست من اروم میمیرم
تو میرقصی و من عاشق شدن رو یاد میگیرم
چه جذابی چه گیرایی چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد
توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کرد
من رو پک میزنی آروم خرابم میکنی از سر
روژه لب روی ته سیگار تن من زیر خاکستر
تنم میلرزه و میری حواست نیست
هوام رو کام میگیری حواست نیست
حواسم هست و میمیرم حواست نیست
کنارت اوج میگیرم حواست نیست
تو میخندی حواست نیست